راه پر فروغ
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۴۷۵۱۴
«حسن مقدم را بعد از ۱۰ سال در سوله بزرگی که دورتادورش تجهیزات پیشرفته موشکی چیده شده بود، ملاقات کرد. چندین نفر را واسطه کرده بود تا این وقت ملاقات را برایش بگیرند، وگرنه هیچجوره دستش به مقدم نمیرسید.»
به گزارش خبرنگار ایمنا، کشورمان در حالی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمیرسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانیمقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است:
«آتشی که در یک لحظه به پای ققنوس گرفت، خورشید را از نور کمجان خودش شرمنده کرد، اما در عین حال در برابر شعله امیدی که به دل بچهها نازل شد، جرقهای بیش نبود. ققنوسشان از خاکستر خیانت و دسیسه دوباره زنده شده بود و پرواز میکرد. صدای اللهاکبر بچهها بلند شد؛ آن قدر بلند که صدای مهیب موشک لابهلای آن گم شد. موشک عاشق از دره خارج شد و از ارتفاع خورشید هم بالاتر رفت. پیشانی حسنآقا روی خاک افتاد و پشت سرش بچههایش به سجده افتادند. راه تازهای مقابل دیدگانشان باز شده بود. راهی که انتهای آن دیده نمیشد.
سلیمان دوباره آمده بود ایران، با رفتارهایی که بار قبل از او سر زده بود، آمدنش وقاحت و پررویی زیادی میخواست. چه رسد به اینکه بیاید و بخواهد که با دست پر برگردد. انگار دمدمی بودن سرهنگ قذافی روی سلیمان و گروه همراهش که از لیبی آمده بودند، اثر گذاشته بود. قیافه نخراشیده و مرموز سلیمان از ده سال پیش، ذرهای عوض نشده بود، اما دیگر از آن غرور وحشیانه عجین با چشمهایش خبری نبود. از وقتی آمده بود، بارها با آدمهای مختلف در بخشهای گوناگون جلسه گذاشته و اقلام مورد نیازشان را درخواست کرده بود.
- اینا هیچ کدوم دست ما نیست. باید بری پیش حسن مقدم
خیلی خواسته بود بی آنکه کارش به حسن مقدم بیفتد، خریدش را بکند و برگردد؛ ولی بعد از یکی دو هفته سرگردانی فهمیده بود که سرنخ کارش مستقیماً به خود او میرسد. برخلاف میلش افتاد بود دنبال مقدم. بعد از آن همه سال هنوز تهران برایش آشنا بود. هر بار که از جلوی هتل استقلال و هتل آزادی میگذشت، خاطرات بد و خوب گذشته توی ذهنش زنده میشدند. میتوانست با چشم بسته از آنجا تا باغ ونک و حتی تا سفارت لیبی رانندگی کند، اما دیگر از آن بنزی که آقای رفیقدوست در سفر قبلی بهش داده بود، خبری نبود. هرچه بیشتر توی شهر میچرخید، طعم چشمچرانی و ناز دخترکهای جمیله ایرانی بیشتر برایش زنده میشد، اما حواسش بود که اگر این بار دست از پا خطا کند و گیر بیفتد، کسی نیست که شفاعتش را کند و آزاد شود. میدانست با کارهایی که کرده، دیگر توی ایران برایش تره هم خورد نمیکند، چه رسد به اینکه مهمانداران هتل تا کمر برایش خم شوند و همه نیروهای موشکی ایران دست به سینه در خدمتش باشند.
حسن مقدم را بعد از ده سال در سوله بزرگی که دورتادورش تجهیزات پیشرفته موشکی چیده شده بود، ملاقات کرد. چندین نفر را واسطه کرده بود تا این وقت ملاقات را برایش بگیرند، وگرنه هیچجوره دستش به مقدم نمیرسید. نمیدانست حسنآقا وقتی خبر آمدنش به ایران را شنیده، اخم کرده و گفته: اصلاً و ابداً نمیخوام ببینمش.
ارتفاع سوله بلند بود. نور تند و تیزی از شیشههای نزدیک سقف به داخل میزد و مربعهای نور و سایه کی در میان کف سالن را فرش کرده بودند.
حسنآقا دو دستش را از پشت به هم گره کرده و روی کمرش گذاشته بود. برخلاف همیشه لباس نظامی تنش بود. سرش را بالا گرفته بود و با قدمهای سنگین دور سالن راه میرفت. سلیمان چند قدم عقبتر میآمد و یکییکی جلوی تجهیزات میایستاد و با دقت وارسیشان میکرد. با اینکه باورش سخت بود، مطمئن بود که همه به دست خود ایرانیها و زیر نظر حسن مقدم ساخته شدهاند. قطعات و دستگاههایی که قیمت هرکدامشان چند هزار دلار بود. از بیشترشان میخواست بخرد. به عربی درخواستش را بیان میکرد و مثل همیشه حق به جانب و با اعتماد به نفس صحبت میکرد، اما چیزی توی صدایش بود که او را از حالت همیشگیاش در آورده بود. شاید یک لرزش خفیف. شاید هم یک سرماخوردگی ساده.
حسنآقا آدم مغروری نبود؛ اما در برابر سلیمان تکبر کمترین کاری بود که میشد انجام داد. هرکس که آن سالها شاهد رفتار سلیمان و تیم موشکی همراهش با حسن مقدم و تیم موشکی ایران بود، این حق را به او میداد. آن سالها روزهای حساس و سرنوشتساز جنگ بود. عراق باز هم در مناطق جنگی کم آورده بود و به جنگ شهرها متوسل شده بود. مردم دزفول و آبادان و اندیمشک و دیگر شهرهای مرزی از همان روزهای اول به وحشیگری ارتش عراق عادت کرده بودند، اما مردم شهرها دورتر پیش از شروع جنگ شهرها، زشتی جنگ و ناامنی را با چشم خودشان ندیده بودند. از دورهای که جنگ شهرها شروع شد، هواپیماهای عراقی هر روز کیلومترها در آسمان ایران پرواز میکردند و بمبهایشان را روی مناطق مسکونی رها میکردند. برایشان فرقی نمیکرد که هدف یک دبیرستان دخترانه باشد یا پارکی که بچههای کوچک در حال بازی کردن روی اسباببازیهای آن لتوپار خواهند شد، بیمارستان باشد یا بازار، مسجد باشد یا خیابان.
بمبها و راکتها را رها میکردند و آسوده و مطمئن بر میگشتند. ارتفاع پروازیشان آن قدر بلند بود کار مؤثری از دست پدافند هوایی شهرها بر نمیآمد. همه هواپیماها و تجهیزات مدرن دنیا به لطف حامیان قدرتمند عراق در اختیار ارتش صدام بود و ایران پیچیده در تور تحریمها حتی کوچکترین وسایل جنگی مثل سیم خاردار را با چندین واسطه و به چند برابر قیمت میخرید. جنگ نابرابری بود. در حالی که به جز چند کشور سوریه، لیبی، الجزایر و کره شمالی هیچ کشوری از ایران حمایت نمیکرد. لیست حامیان کشور عراق روز به روز پر و پیمانتر میشد.»
کد خبر 645183منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس جنگ تحمیلی يگان موشکي ايران شهيد حسن طهراني مقدم کتاب خط مقدم موشک شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق موشکی ایران حسن مقدم حسن آقا بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۴۷۵۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کالبدشکافی یک پیوند نامبارک
برنامه هستهای ایران ابتدا بالنفسه برای غرب حساسیتبرانگیز بود! با بی نتیجه ماندن مذاکرات به تدریج و بیش از پیش برنامه هستهای را به برنامه موشکی ارتباط دادند و حول محور اینکه این دو برنامه یک «هدف مشترک» دارند و آن هم ساخت و پرتاب کلاهک هستهایست تبلیغات گستردهای به راه انداختند. سپس با سوءاستفاده از اظهارات غیرضروری و حساسیتبرانگیز برخی اشخاص در داخل کشور در مورد «هولوکاست»، این بار فضا را مناسب دیدند تا «برنامه هستهای» و «برنامه موشکی» و «یهودستیزی» را به هم پیوند زنند و اینگونه القا کنند که هدف نهایی ایران از برنامه هستهای به پا کردن یک «هولوکاست» دیگر در منطقه است!
در نهایت هم اوج این امنیتیسازی را در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت متبلور کردند و در متن قطعنامه نیز عباراتی گنجاندند که برای توجیه توسل به زور علیه ایران - با سوءتفسیر و برداشتی مغرضانه - قابل استناد باشد؛ و جالب اینکه این عبارات را نیز نه در مورد تاسیسات هستهای ایران که در مورد برنامه موشکی ایران بکار بردند!
در مذاکرات برجام، یکی از پیچیدهترین چالشها گشودن این گرهی بود که میان برنامه صلحآمیز هستهای ایران، برنامه موشکی و نیت منتسب به ایران در بکارگیری سلاح کشتارجمعی در راستای اهداف ایدئولوژیک خود در افکار عمومی و فضای سیاسی جهان برقرار شده بود.
حل معضل «نیتسازی» برای ایران را عمدتاً شخص دکتر ظریف - با هزینه شخصی فراوان در خارج و داخل کشور - برعهده گرفت.
با مواضعی که در ابتدای کار، از جمله در فضای مجازی، منتشر کرد تا حضور فعالانهاش در رسانههای بینالمللی، اندیشکدهها، دانشگاهها و محافل دیپلماتیک، دکتر ظریف تلاش کرد فضای تصنعی و مسمومی که در سالهای قبل علیه ایران شکل گرفته بود را - به بهای ترور شخصیتی توسط لابی اسرائیل و اپوزیسیون وابسته به آن در خارج و تهمتها و تخریبهای بی پایان و برچسبزنیها در داخل کشور - خنثی سازد.
تیم مذاکرهکننده او نیز مذاکرات را به گونهای طراحی کرد که برنامه موشکی کشور - بی آنکه در موردش کمترین معاملهای صورت بگیرد - با ابتکارات حقوقی - از جمله تغییر متن قطعنامه ۲۲۳۱ و گنجاندن عباراتی با بارِ حقوقی خاص در آن - عملا از موضوع هستهای منفک گردد و عبارات الزامآوری که در قطعنامه ۱۹۲۹ در مورد برنامه موشکی وجود داشت عملا به عبارات «ترغیبی» - آن هم صرفاً در مورد موشکهایی که با «نیت حمل کلاهک هستهای طراحی شده باشند» - فروکاسته شود.
در متن قطعنامهای که در نهایت با دخل و تصرف ایران تدوین شد، عبارت «طراحی شده برای» که پیش از عبارت «قابلیت حمل...» اضافه شده بود مستقیم به عنصر «نیت» طراح موشک (Element of intent) برمیگشت و شرایط ایجاد کرد که اگر کسی که قصد داشته باشد متعاقباً اتهامی را متوجه ایران سازد و آن را به نقض قطعنامه به دلیل فعالیتهای موشکی متهم کند، باید ابتدا در فرایندی دشوار اثبات کند نیت سازنده از ساخت موشک ایجاد قابلیت حمل سلاحهای هستهای بوده که با این نیز توجه به احراز صلحآمیز بودن برنامه هستهای - و همچنین ابتکارات دکتر ظریف در حوزه امنیتیسازی - بلاموضوع شده بود.
شکست چند باره آمریکا در شورای امنیت پس از انجام رزمایشهای موشکی سپاه و ناکام ماندن آن در اخذ قطعنامه و بیانیه علیه ایران در هر مورد نشان میدهد پیوندی که سالها میان برنامه هستهای، موشکی و نیت منتسب به ایران شکل گرفته بود، در عمل گسسته شده است!
حال، به امروز برگردیم که ایران مجددا در کانون توجهات بینالمللی قرار گرفته، توان موشکیاش به نمایش گذاشته شده و حملات سنگین تبلیغاتی و دیپلماتیک علیه آن به راه افتاده تا مجدداً آن پیوند کذایی برقرار شود، دوباره بستری برای تهدید جلوه دادن ایران در افکار عمومی جهان فراهم گردد و به واکنشهای خصومتآمیز احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران «مشروعیت» داده شود.
پرسش اینجاست که در چنین فضایی، اظهارات جسته گریخته برخی افراد - که غالباً مسئولیتی هم در حوزه هستهای و نظامی ندارند - در مورد ساخت سلاح هستهای، آزمایش سلاح هستهای و حرکت ایران به سمت نظامیسازی برنامه هستهایاش چه سودی برای منافع ملی دارد؟
چرا در زمانی که اسرائیل فعالانه در صحنه بینالمللی تلاش میکند تا برنامه موشکی ایران را - که تا کنون صرفاً کارکرد دفاعی داشته - تهدیدی نه فقط برای خود که تهدیدی برای «اروپا» جلوه دهد و از این طریق زمینه را برای احیای قطعنامههای شورای امنیت و مشروعیتبخشی به اقدامات خصومتآمیز خود فراهم کند، عدهای با این قبیل اظهارات بی اساس زمینه را برای «نیتسازی» برای ایران و امنیتیسازی آن مهیا میسازند؟
حال که اسرائیل در افکار عمومی جهان به عنوان یک بازیگر «یاغی» و قانونشکن شناخته شده و در آسیبپذیرترین وضعیت ممکن به سر میبرد، کدام رویکرد برای کشور منفعت بیشتری دارد؟ اینکه ایران را به تلویح یا تصریح ناقضNPT و قراردادهای پادمانی جلوه دهیم، بهانه دست آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهیم تا مطالبات سختگیرانهتری از ایران داشته باشد، بر اتهامات و نیتسازیهای اسرائیل و آمریکا صحه بگذاریم، کشورهای همسایه را نسبت به برنامه هستهای خود نگران سازیم و حتی چین و روسیه را نیز نسبت به نیات و اهدافمان حساس کنیم؛ یا اینکه با گفتمانی قانونمحور - که برخلاف ادعای عدهای هیچ تضادی با قدرت بازدارندگی کشور ندارد - با وجههای کاملاً متضاد با رژیم اسرائیل در صحنه بینالمللی حضور بهم رسانیم؟
در حالی که اعتراضات به جنایات و قانونشکنیهای آمریکا و اسرائیل شکل سازمانیافته به خود گرفته و تا عمق دانشگاههای آمریکا نیز سرایت کرده، و در حالی که حتی دادگاه بینالمللی کیفری در پی صدور حکم بازداشت نخستوزیر و مقامات ارشد اسرائیل برآمده، مصلحت این است که حمایت افکار عمومی و خیابانها را به خود جلب کنیم و وجههای کاملا عکس وجهه اسرائیل به نمایش بگذاریم، یا اینکه با طرح بحث بی اساس نظامیسازی برنامه هستهای، افکار عمومی جهان را از خود برانیم و همزمان دستمان را نیز برای جلب توجه جهان به زرادخانه هستهای اسرائیل و ایجاد حساسیت نسبت به آن ببندیم؟
پاسخ این پرسشها به نظر مشخص است اما گویی عدهای در داخل کشور - از دانشگاهی گرفته تا برخی نمایندگان مجلس و افراد نامرتبط به حوزه هستهای و نظامی - راه دیگری را برگزیدهاند!
در این شرایط حساس به نظر ضروری است انضباط بیشتری در حوزه گفتمانی سیاست خارجی برقرار شود تا یک صدا - آن هم همراستا با دکترین دفاعی کشور، اسناد بالادستی و فتوای رهبری - از ایران به جهان مخابره شود.
311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898863